دانلود رایگان عکس نوشته و عکس پروفایل های کمیاب و پرطرفدار برای موبایل و کامپیوتر

دانلود رمان دزیره

رمان دزیره
رمان دزیره

دانلود رمان دزیره جلد یک و دو اثر آن ماری سلینکو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی اوژنی دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ملکه سوئد و نروژ، فرزند فرانسیس کلاری تاجر ثروتمند ابریشم در قرن هیجدهم ( هشتم نوامبر سال 1377 میلادی ) در شهر پدری اش مارسی فرانسه چشم به جهان گشود و طی جریاناتی با ناپلئون بناپارت و برادرش آشنا می شود  ...

خلاصه رمان دزیره

ناپلئون که در آن دوره یک ارتشی ساده و فقیر بود علاقه مند دزیره می شود و مصادف با سال 1794 با هم نامزد می شوند و دو سال بعد ناپلئون بدون دزیره راهی فرانسه و آنجا با یک بیوه ی سرشناس به نام ژوزفین دوبوهارنه با این نظریه که می تواند رشد و ترقی کند ازدواج می کند .

دزیره بعد از مدتی بی بی خبری تصمیم به رفتن به فرانسه می گیرد و در جشن نامزدی ناپلئون و ژوزفین سر می رسد و با پرتاب ظرفی به سمت ژوزفین مجلس را به نیست خودکشی ترک می کند .

در آن مهمانی مردی با نام ژنرال ژان باتیست برنادوت با تصور اینکه ناپلئون از سادگی دزیره سواستفاده کرده مانع از خودکشی او می شود و چندی بعد با وی ازدواج می کند.

ژان باتیست که مردی کار آزموده و با تجربه بود و افتخارات و پیروزی های متعددی داشت توسط مجلس ملی سوئد ولایتعهد برگزیده و در سال 1810 رسما پادشاه می شود ... دزیره در سال 1829 تاج گذاری و رسما ملکه کشور سوئد شد و ...

قهرمان اصلی این رمان برناردین اوژنی دزیره می باشد و قابل ذکر است که این رمان جزو ده رمان برتر دنیاست که به فارسی ترجمه گردیده است و به شدت پیشنهاد می شود از دست ندهید و نظراتتان را با ما در میان بگذارید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دزیره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس

دانلود رمان پروانگی یک پروانه

رمان پروانگی یک پروانه
رمان پروانگی یک پروانه

دانلود رمان پروانگی یک پروانه اثر رز صورتی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

تا آمدم لذت ته تغاری بودن را ببرم، جا ماندم میان راه، نه اولی نه آخری، وسط، و من تا به امروز چقدر از این میانه بودن بدم می آید، از این حس موذی خاکستری که تکلیفش با خودش هم روشن نیست، دو رنگ است و مکار، تمام کودکیم را توی پیله ای گذراندم که نه می توانستم ادامه بدهم و نه راه پروانگی را برای خلاصی می دانستم، قصه ی امروز من، قصه درد مشترک دختری است با گوشه ای از دنیای پر حسرت خودم …

 

خلاصه رمان پروانگی یک پروانه

وقتی مامان موهای بلند و خرماییم رو می بافت … وقتی با کینه نگام میکرد و من بی هوا چشمم به انبوه گندم زار طلایی وز موهاش می افتاد ،خشم و نفرت رو توی دشت نگاهش می دیدم ، ولی نمی تونستم معنیش بکنم

من فقط پنج سالم بود ! چه می دونستم نگاه سرخ یه دختره نه ساله یعنی چی ؟ وقتی آینه رو شکوند و انداختش گردن من … وقتی اتو رو سوزوند و گفت که اون نبوده و انگشت اتهام همه به سوی من چرخید … برای همیشه لقب دست و پا چلفتی رو یدک کشیدم و اگه از خودم دفاع میکردم دروغگو خطابم میکردن .

چشمای سبز اون همیشه آروم و دشت بایر نگاه من همیشه شیطون … کی باور میکرد اون دختر مو بور چشم سبز ، بخواد شیطنت کنه ؟ همیشه برام سوال بود : چرا چشمای خوش رنگش با شنیدن این القاب و چسبوندنشون به من تیله ای میشه ؟
عین همون توپای کوچولوی شیشه ای که رضا و وحید و حسین تو کوچه باهاشون بازی میکردن و دل من با قل قل خوردنشون ضعف میرفت و چقدر مهربون بودن که میذاشتن لمسشون کنم ! وقتی مامان به خاطر تاریخ تولدم انگ نحس بودن رو بهم چسبوند باورم شد هر جایی هر کسی مشغول به کاره ، من نباید باشم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان پروانگی یک پروانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس

دانلود رمان همسایه من

رمان همسایه من
رمان همسایه من

دانلود رمان همسایه من اثر شایسته بانو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان دوشیزه ای به نام کیانا که یک بار مزه خرد شدن را تجربه کرده ، بهش این مجال داده میشود تا روی پاهای خودش بایستد و زندگیش را آنگونه که دوست دارد بسازد تا شاید توی این راه طعم عشق واقعی را با تمام پستی و بلندی هاش بچشد …

 

خلاصه رمان همسایه من

تقریبا 4 ماهی از اون صبح کذایی میگذره .. اون روز صبح مامان به هوای اینکه بیدارم کنه میاد توی اتاقم و و میبینه وسط اتاق بیهوش افتادم و هر کاری میکنه بهوش نمیام خلاصه با کمک کتی خواهرم دوباره منو رو تخت میکشونن و زنگ میزنن اورژانس و پزشک اورژانس بلافاصله با تشخیص شوک شدید روحی منو منتقل میکنه به بخش اعصاب یکی از بیمارستان های مطرح شهر

با پیشنهاد بابا با محمد تماس میگیرن که هم در جریانش بگذارن هم اینکه شاید دلیل بیهوش شدن من رو بدونه که اونام دقیقا با همون چیزی که من مواجه شدم مواجه میشن یعنی خط از شبکه خارج شده ی محمد . این وسط فقط کتی به ذهنش میرسه که شاید توی sms های گوشی یا کامپیوترم چیزی پیدا شه که کلید این معما باشه و دلیل این شوک روشن بشه که با sms های محمد مواجه میشه و تقریبا همه چیز براشون روشن میشه .

بعدها فهمیدم توی مدت بیهوشیه من پدرم به هر دری میزنه تا ردی از محمد و خونوادش پیدا کنه .. دم خونشون میره که همسایشون میگه سه روز پیش بدون گذاشتن آدرس یا شماره تلفن از اینجا نقل مکان کردن .به نمایشگاه ماشین عموش میره که نوچه های عموش بابای نازنینمو از مغازه بیرون میکنن خلاصه دلیل رفتن ناگهانی حمد برای من و تک تک اعضای خونوادم یه معما میشه …

منم که تقریبا بعد از دو هفته از بیهوشی در اومدم با حال زارم با تک تک دوستاش تماس گرفتم و متاسفانه هیچکس هیچ خبری از اون نداشت ..انگار محمد یه قطره آب بود و توی زمین فرو رفته بود…از اون روزا هر چی بگم کم گفتم … از همه درد آورتر بی خبری بود .. اینکه دلیل رفتن یه عزیز رو ندونی…

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان همسایه من

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس

دانلود رمان لالایی بیداری

رمان لالایی بیداری
رمان لالایی بیداری

دانلود رمان لالایی بیداری اثر آرام رضایی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان یک دختر یا شاید خانواده و محله که خانه هایشان برای ساخت بزرگراه در پروزه شهرداری قرار میگیرد و در نتیجه کل محله باید خانه خود را تخلیه کنند ، اما بعد از گذر سالها آنقدر صمیمی شده اند که تصمیم می گیرند با فروش خانه هایشان در محله ای بهتر آپارتمانی ده واحده فراهم کنند اما یکی از این واحد ها خالی میماند و همسایه جدید …

 

خلاصه رمان لالایی بیداری

اما قبل و قدیم کجا و الان کجا … همیشه از فضولی بدم میومد اماحالا هرکسی که بخواد بره خونه اش از جلوی درخونه ی ما رد میشه … این یعنی صدا … این یعنی سر و صدا … این یعنی شکستن سکوت و آرامش … این یعنی مزاحمت … اخمم بیشتر شد.

نفس عمیقی کشیدم و از پله ها بالا رفتم و در واحدمون و باز کردم … خونه ی بزرگی بود … نه به بزرگی قبلی … نه به قشنگی قبلی … نه به با صفائیه قبلی … وارد شدم و چشم دوختم به دیوارهای سفید … درهای شیک و آشپزخونه ی اپن بزرگ سمت راست … از این آشپزخونه هم بدم میومد … از اپن بودنش بدم میومد.

آشپزخونه باید بسته باشه … باید دیوار داشته باشه … باید محافظت بشه از چشم هر غریبه ای که پا تو خونه میزاره … باید حریم داشته باشه … باید بتونی توش راحت باشی … رومو از آشپزخونه گرفتم و رفتم سمت اتاقها … از بین اسباب و اساسیه که کارتون زده و بی نظم هر گوشه ی خونه ولو شده بودن رد شدم و رسیدم به راهروی اتاقها

۴تا در با فاصله ی کمی از هم … دوتا وسط ، یکی چسبیده به دیوار سمت چپ و دیگری ، درست رو به روی این در ، سمت راست قرار داشت … یکی از درهای وسط و باز کردم ، حمام بود … نگاهی گذرا بهش انداختم و بی تفاوت درش و بستم و در کناریش و باز کردم … نگاهی به داخلش انداختم ، اتاق به نسبت بزرگیه برای دوتا شریک همیشگی و همراه …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان لالایی بیداری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس

دانلود رمان ویروس مجهول

رمان ویروس مجهول
رمان ویروس مجهول

دانلود رمان ویروس مجهول اثر نگار۱۳۷۳ با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان باشکوه مریم(ماریا) یک دانشمند ایرانی تبار ساکن آمریکاست که در یک زمینه پژوهشی بزرگ که به مبتلایان به بیماری ایدز کمک می کنند همکاری دارد و در آغاز همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه اتفاقی تحقیقات را بر هم می زند و هیچ کس نمی داند این اتفاق از کجا سرچشمه گرفته و اندیشه شخص خرابکار چیست ، اما ماریا(مریم) متوجه یک چیز می شود و آن هم این است که همه ی دنیا بخصوص هموطنانش در خطر هستند …

 

خلاصه رمان ویروس مجهول

صدام طنین وار منتشر شد و کل فضای اطرافم رو گرفت … ولی مرد مقابلم هنوزم نفهمیده بود که من هم کنارشم … فضای اونجا نیمه تاریک بود … انگار که کسی یه لامپ ضعیف رو یه گوشه روشن کرده.

هر چند اون نور کم این توانایی رو نداشت که شعاع زیادی رو پوشش بده و روشن کنه چون تنها بودم می ترسیدم … یه حسی بهم گفت تا به اون مرد نزدیک بشم، باید می فهمیدم اینجا کجاست، تنها کسی که می تونست به من جواب بده اون بود … برای همین یه کم جلو رفتم و دست راستم رو به شونه اش زدم: آقا…

وقتی دستم روی شونه اش قرار گرفت لرزیدنش متوقف شد … آهسته سر چرخوند و نگاهم کرد … وحشت کردم … از نگاه تهی و حدقه های خالی از چشمش زهر ترک شدم و با تمام قدرتم جیغ کشدم … یه جیغ خیلی گوش خراش …فریاد بلندی کشیدم و بی اختیار گفتم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ویروس مجهول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس

دانلود رمان شیرین

رمان شیرین
رمان شیرین

دانلود رمان شیرین اثر مرتضی مودب پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آرمین پژوهش با پسرخاله خود بابک ستوده تقریبا شش هفت سال پیش برای ادامه تحصیل از ایران خارج شدند و دو نفره در آپارتمان شیکی زندگی میکنند و از نظر مالی موقعیت خوبی دارند ، اما داستان از آن شبی آغاز شد که بابک چند تن از دوستانش را به خانه دعوت …

 

خلاصه رمان شیرین

تازه میگن مادر رو ببین دختر رو بگیر … این عمه خانم اندازه ی تمام کره ی زمین جاذبه و جذبه داره!نمی بینی فرزادخان جلوش مثل موشه!دخترشم مثل خودش میشه … نه مهتاب دختر آرومیه … ندیدی امشب هیچی نگفت؟ بابک … احتیاجی نبود مهتاب چیزی بگه … مامانش دست تنها سر و بونه ی ما رو جنبوند! دیگه لازم نبود که کسی کمکش کنه! کم بیاره اونام میان جلو.

اصلا تو کاریت نباشه … حالا فعلا بلندشو اینجارو یه خرده تر و تمیز کنیم وقت خواب ابهات صحبت میکنم.
بیچاره این دخترا،چشمشون که به عمه ت افتاد،شروع کردن مثل بید لرزیدن!چه هیکلی؟!صدو پنجاه کیلو وزنش هس،نه؟
فوت میکرد،من و تو و اون دخترا رو باد می برد!کیه این؟از نواده های رستمه یا افراسیاب؟ من می رم ظرفارو بشورم،تو جارو بزن.

بابک نمیخواد ظرف بشوری همه ظرف رو چرب و چیلی می ذاری تو قفسه!تو جارو بزن خودم می شورمشون.تو گربه شور میکنی! خلاصه کارای خونه تموم شد و هردوتامون دوش گرفتیم و لباسهامون رو عوض کردیم و اومدیم تو سالن.
بابک بلند شد و دو تا چایی ریخت و آورد و گذاشت رومیز و خودشم نشست و ازم پرسید … سرت چطوره؟ بازم درد میکنه ؟ ای یه کمی … بابک … دوای دردت پیش منه.خودم با یه نسخه خوبش میکنم … چطوری؟

بابک … تو فقط به حرف من گوش بده کاریت نباشه دیگه … خودم برات یه دختر خوب و خانم و نجیب و خوشگل پیدا میکنم … تو دست از سر من ور نمی داری ؟ همین دو دفعه که بدبختم کردی بس نیس! این دفعه م میخوای بیچاره م کنی ؟ بابک … من ترو بدبخت کردم !کی …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان شیرین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس

دانلود رمان پلیس های دردسر ساز

رمان پلیس های دردسر ساز
رمان پلیس های دردسر ساز

دانلود رمان پلیس های دردسر ساز اثر meli770 با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان خارق العاده آترینا برقعی است که بعد از سالها به وطن برمیگردد و کنار دو بردارش زندگی می کند و با رویدادهای تازه ای رو به رو می شود …

 

خلاصه رمان پلیس های دردسر ساز

کودک درون من چون طفلکی در میان آرزوهای من است … او چه معصوم و چه ساده خفته است … او که از من … او که دائم با من است … عشق را در آن دل پاک دیده‌ای ؟ او به مانند مهی در آسمان چون ستاره … چون همان رنگین‌ کمان تک نواز ساز زیبای من است.

چون قناری کز قفس آزاد شد می‌پرد بر بام هر کاشانه‌ای … عقل بر او داد و بیداد می‌کند … تو همان کودک خام خفته‌ای
عقل با او در کشمکش … در قهر و کین سالیان سال دعوا می‌کند که چرا بهار خویشتن را از همان نو قصه‌ها پر می‌کند عقل! ای حاکم این تن قفسم! عاقلان روزگار را دیده‌ای ؟

به چه سخت گرفته‌ای … اینک بگو ظالمان روزگار را دیده‌ای ؟ این همه عقل و بدن رشد یافتند جز دلی جز سنگ‌ها بیافتند؟من که اکنون در درونم خفته‌ام دلم آبی ست … نگاهم چمن است … مگر این است که دلی شاد باشد همه تن سالم و زیبا نظر است …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان پلیس های دردسر ساز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس

دانلود رمان رقص مرگ

رمان رقص مرگ
رمان رقص مرگ

دانلود رمان رقص مرگ اثر نگار مرادی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان رمان راجب آرزو دختری است که با نگاه به قاب عکس روی دیوار به خاطرات شانزده سالگی خود وقتی کنار پدر و مادرش حس خوشبخت ترین دختر دنیا را داشت …

 

خلاصه رمان رقص مرگ

بالاخره از تصویر خودم تو آینه دل کندم و از اتاق بیرون اومدم با دیدن پله ها به سرم زد روی نرده ها سوار شم و تا پایین یه سرسره بازی حسابی کنم اما چون اصلا حوصله ی غرغرهای مامان رونداشتم خانومانه و آروم از پله ها پایین اومدم و یه راست به سمت آشپزخانه رفتم مامان بادیدنم لبخند مهربونی زد و گفت :

صبح بخیر ، فکر میکردم امروز تا لنگ ظهر بخوابی چیشده خانم سحرخیز شده وبه جای نرده ازپله ها پایین اومده؟با یادآوری خواب نیمه کاره ام بی حوصله گفتم : صبح شما هم بخیر ، درضمن گفتم بانرده ها بیام بازم بهم گیر میدین که تو دیگه بزرگ شدی و الان 16 سالته و فردا پس فردا میری دانشگاه و بعدم ازدواج میکنی و بعدم خودت مادر میشی وقتی بچت …

هم سن خودت شد اون موقع همین کارارو باهات میکنه تا بفهمی من چی میکشم و … با ورود بابا به آشپز خونه حرفمو نیمه کاره گذاشتم از جا بلند شدم و لپ های زبرش رو بوسیدم و گفتم :صبح بخیر بابا جونم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رقص مرگ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس

دانلود رمان غوغای همیشه

رمان غوغای همیشه
رمان غوغای همیشه

دانلود رمان غوغای همیشه اثر ساناز فرجی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان خارق العاده دختری به نام مایاست که در یک خانواده با آرامش زندگی می کند ، اما به دلیل ورشکته شدن پدرش و ناسازگاری که پدر و مادرش با هم پیدا می کنند زندگیشان گرفتار دگرگونی هایی می شود و مادرش تصمیم می گیرد از ایران برود و …

 

خلاصه رمان غوغای همیشه

نوشته پشت جلد کتاب:

دریغ و صد افسوس که نمی دانی اگر لحظه ای، (فقط لجظه ای به آنچه عمر از دست رفتۀ من در این سالها بوده است) بنگری زندگی برایت رنگ دیگر می یابد … من همواره فاصلۀ میان دو نسل بوده ام و از هر دو سو فراموش شده ام … من نه لذت فرزند بودن را حس کرده ام و نه مادر بودن برایم توأم با آرامش بوده است. دریغ … و هزار افسوس که نمی دانی …

از آژانس هواپیمایی که بیرون اومدم ساعت ده صبح بود … تقریبا چهار ساعت وقت آزاد داشتم … خودم رو به نوشیدن قهوه دعوت کردم … البته بعد از خرید! به پیچ خیابون که رسیدم نگاهم مثل همیشه بلافاصله به تابلوی فروشگاه ایرانی افتاد … سوپر پارسیان توی این خیابون شلوغ و پر رفت و آمد وسط شهر جلب توجه ترین مغازه به نظر می رسید.

با خودم گفتم : اگه اکثر ایرانی ها خصوصیات اخلاقی شون هم مثل مغز اقتصادی شون بر جسته و چشم گیر بود چقدر عالی می شد ! یاد رویا افتادم … بعد یاد مامانی که می گفت : آدم اگه بلیط مسابقه ی کاراته بگیره بهتره تا دیسکوی ایرانی … تصویر مامان رو با سماجت توی مغزم نگه داشتم تا نگاهم به پیرهنی که مدتها بود از پشت ویترین یک مغازه بهم چشمک می زد و هنوز نتونسته بودم خودم رو از بابت قیمت بالایی که داشت راضی کنم نیفته …

در آخرین لحظه نگاهم بهش افتاد و برای هزارمین بار سعی کردم خودم رو قانع کنم … کدوم آدم احمقی این همه پول پای یه همچین پیرهنی میده … مثلا پیروز شدم چون یکی تو دلم جواب داد … آره والا، خودت هزار تاش رو داری … از این قشنگ تر … از این … رفتم توی مغازه ی ایرانی و زیر لب غریدم … هیچ کدوم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان غوغای همیشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس

دانلود رمان باور آفتاب

رمان باور آفتاب
رمان باور آفتاب

دانلود رمان باور آفتاب اثر فهیمه رحیمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

از سرای کلاه فرنگی تا کوچه هشت پله چهار باغ مسافت بود ، این کوچه درست برابر میدان روستا و شروعش از نبش دکان خواربار فروشی مش نقی و تا کمرکش ادامه پیدا می کرد ، اولین خانه کاه گلی با سر در فرو ریخته وابسته به او و خانواده هشت نفره اش بود ، در روستا خبرپراکنی بود که مش نقی با به دنیا آمدن هر فرزندی پله ای سیمانی کار گذاشته و به این وسیله از شیب تند کوچه کم کرده و رفت و آمد ساکنان را آسان نموده ، همسایگان آرزو می کردند که …

 

خلاصه رمان باور آفتاب

همساده ها امید داشتند که خدا به مش نقی فرزندان دیگری نیز بدهد تا این کوچه خاکی که بارش اولین باران گلزار میشد شکل و قیافه بگیرد و اگر چنین میشد از همه کوچه های روستا زیباتر میشد.

حلیمه خانم همسر او به زنان و دختران روستا درس قالیبافی و نقشه خوانی یاد می داد … او از این راه درآمد خوبی برای خود کسب می کرد …سال گذشته که به سفر حج رفته بود همه می دانستند که از دست رنج خود توانسته راهی خانه خدا شود و از مکنت و مال مش نقی ریالی کم نشده.

گرچه مش نقی مورد احترام تمام اهالی و به نکونامی و خیرخواهی شهرت داشت … اما سعی و تلاش حلیمه خانم نیز مورد توجه مردم بود … مخصوصا تدریس قرآن که اکثر زنان روستا عم جزء را از او یاد گرفته و سواد قرآنی پیدا کرده بودند … چهار پسر و چهار دختر ثمره ازدواج حلیمه خانم با مش نقی بود که از تعداد پسران تنها یکی در …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان باور آفتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرین پیکس
کانال تلگرام رمان:
کانال رمان